مجموع نظرات: ۰
سه‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۵:۴۱
۰ نفر

مهندس مسعود زلفی*: یکی از مسائل مهم در برنامه‌ریزی شهری کشورهای پیشرفته، بحث مشارکت پایدار مردم در همه بخش‌های مختلف برنامه‌ریزی شهری است.

اصولاً اگر قرار باشد مشارکت را در یک رویکرد عملگرایانه به عرصه برنامه‌ریزی شهری وارد کنیم، باید این مشارکت  در محیط اجتماعی و اقتصادی و  در همه رفتارها و فعالیت‌های روزانه افراد و ساکنین شهری تعیین و تبیین شود. برنامه‌ریزی شهری دارای جایگاهی مهم و نقشی بلند در تکنیک برنامه‌ریزی کلان جامعه است. یعنی اینکه هر نوع تغییر در این ساختار برنامه‌ریزی به طور قطع و یقین، اثرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را بر کل جامعه خواهد گذاشت.

امروزه باید پذیرفت که مشارکت مردم در برنامه‌ریزی شهری نقشی مبهم و ناکارآمد  دارد که البته این محصول سالیان متمادی برنامه‌ریزی متمرکز و دولتی است و برای رفع این معضل هم باید راهی سخت و ناهموار را طی کرد. در غیر این صورت تنها باید به موفقیت‌های محدودی امیدوار بود. چون راهکارها و ابزارهای مؤثر برای رسیدن به مشارکت هنوز در نظام تصمیم‌گیر و اجرایی برنامه‌ریز وارد نشده است.

 تحلیل روشن از چگونگی به کارگیری ابزار قدرتمند مشارکت بین مردم و نظام برنامه‌ریزی نیازمند یک  پل بود که با انتخابات شوراها عملاً  قدم اول زده شد. اما انتظار اینکه راه طولانی و سخت مشارکت با ایجاد این پل به ثمر برسد باز هم به  عنوان سدی اندیشه مشارکت را با مشکل مواجه می‌کند.

 یعنی اینکه شوراهای اسلامی گام اول و نقطه شروع این حرکت محسوب می‌شد و البته مهم‌ترین قدم.  اما برای رسیدن به نتیجه نهایی باید راه‌های تعامل این دو بستر جدای از هم را ایجاد کرد. یعنی اینکه در گام بعدی چگونه باید نقش عامه مردم را در گسترش این ارتباط تقویت کرد.


ضرورت شورا در نظام برنامه‌ریزی
امروزه به لحاظ عوامل مختلف،  شهرسازی با سه بحران جدی روبه‌روست:
بحران در برنامه‌ریزی
بحران در مدیریت
بحران در هدف‌گذاری (نداشتن استراتژی)

 از طرفی دانش با سرعتی چنان باور نکردنی پیش می‌رود که ما توانایی رسیدن به آن را از دست داده‌ایم. در سال 1900 بالاترین حد سرعت جابه‌جایی بشر 75 کیلومتر در ساعت بود، امروز وسایلی در جو زمین حرکت می‌کنند که سرعتی بالای 3000 کیلومتر در ساعت دارند، در سال  1900 کسی نمی‌توانست در روز بیش از  2000 کیلومتر جابه‌جا شود،  اما امروز انسان می‌تواند در روز  400 هزار کیلومتر حرکت کند، یعنی نزدیک به دویست برابر آن زمان.
ما هنوز عادت نکرده‌ایم که از اکنون در اندیشه آموختن برای آینده باشیم.

 پی در پی به دانش‌ها و اطلاعات تازه‌ای دست پیدا می‌کنیم که توانایی کاربرد آنها را به سود جامعه نداریم. بخشی از این عدم کارآیی یک معضل انسانی فرهنگی است که روز به روز هم بزرگتر می‌شود.

 زیرا توانایی ما برای برخورد مناسب با انقلاب نفس‌گیری که در نظام ارتباطی ایجاد شده است تا حدود زیادی نامتناسب است. برنامه‌ریزی به خاطر تقلید الگوهایی که عمدتاً از کشورهای دیگر به عاریت گرفته شده‌اند نتوانسته‌ در حوزه عمل ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر شهرهای کشور را در نظر بگیرد و همین مسئله موجب گسیختگی در فرهنگ شهرسازی و  جایگزینی شیوه‌های نوین اخذ شده از الگوهای وارداتی شده است و به علت تلفیق ناصحیح آن با فرهنگ رایج شهرسازی ایرانی موجبات ناهماهنگی‌هایی در الگوی برنامه‌ریزی شهری و نهایتاً آشفتگی و بی‌هویتی شهرها در دهه اخیر شده است.


یکی از روشهای پذیرفته شده در مدیریت محلی و منطقه‌ای جهت  تحقق هدف‌های مورد نظر، ایجاد، توسعه و تقویت سازمانهای محلی است که به عنوان یک نظریه در مبحث شهرسازی مورد مطالعه قرار می‌گیرد و البته تجربه موفقی هم در کشورهای پیشرفته از آن منتج شده است. اما اینکه نهال نوپای شورا به عنوان یک سازمان محلی چگونه باید جایگاه خود را در نظام برنامه‌ریزی باز نماید مستلزم تغییر جدی در ساختارهای اداری موجود در کشور است وگرنه بالندگی شورا با ساختار فعلی ممکن نیست.


از طرف دیگر سرعت تغییرات در ترکیب جمعیتی کشور (خالی شدن روستا و افزایش جمعیت شهرنشین)  به گونه‌ای است که هر گونه سستی و غفلت، نتایج بحرانی به دنبال دارد که حل این بحرانها در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست. یعنی اینکه اگر سرعت برنامه‌ریزی به اندازه سرعت تغییرات در حال انجام در برنامه‌ریزی  نباشد به طور قطع و یقین جبران آن آسان نخواهد بود.

مراکز مسکونی بدون هیچ‌گونه شکل و نظمی به طور نامحدود گسترش  می‌یابند. حاشیه‌نشینی به عنوان یک معضل اجتماعی فقط یکی از صدها عوارض این روند فعلی است.

 اندیشه درباره محدود کردن مهاجرت و ایجاد سدی در مقابل این سیل توفنده جمعیت به شهرها خصوصاً شهرهای بزرگ امکان‌پذیر نیست. فقط سرعت دادن به برنامه‌ریزی است که می‌تواند این پدیده را در کنترل خود درآورد که البته با ساختار فعلی نظام اداره شهرها و روستاها بن‌بستی جدی در این راه وجود دارد. تئوریها و روشهای علمی نوین در نظام برنامه‌ریزی و همچنین تجربه کشورهای پیشرفته به عنوان یک الگو نشان می‌دهد که حرکت برنامه‌ریزی بر بستر مشارکت مناسب‌تر از سایر شیوه‌هاست.

 چون دولت بنا به مقتضیات خاص توان مقابله با این‌گونه بحران‌ها را ندارد. چون عملاً  برای حفظ حقوق عده‌ای شهروند باید در مقابل بخش دیگری از شهروندان بایستد. اگر دولت دامن خود را از  این بخش‌ها بیرون بکشد و امور مردم به خودشان واگذار شود، بالتبع آن عوارض برای دولت به‌وجود نمی‌آید و جلوگیری از معضلات  هم آسان‌تر می‌شود.


محدوده عملکرد شورا
در حال حاضر وظایف شورا محدود به شهرداری‌هاست و البته دایره عملکرد شهرداری نسبت به کشورهای پیشرفته هم خیلی گسترده نیست. گذشته از ابهامات زیادی که در قوانین اجرایی شوراها وجود دارد، تجربه چهار سال گذشته شوراها نشان می‌دهد، اداراتی که به طرق مستقیم با زندگی و حیات شهری در ارتباط هستند عملاً  دور از چشم مردم برنامه‌ریزی می‌کنند و عملاً  هیچ نظارت و ارزیابی مردمی در کار آنها وجود ندارد.

 شرکت‌های آب، برق، گاز و مخابرات به نوعی مستقل و بدون نقش مردم و شورا کار می‌کنند. ادارات ثبت احوال و اسناد، پلیس، آموزش و بهداشت نیز سازشان را خودشان کوک می‌کنند. اگر قرار است به دنبال یک مشارکت پایدار باشیم باید بستر این مشارکت هم ایجاد شود. اینکه ملت را برای تعیین مدیریت امور شهر و روستا به پای صندوق رأی حاضر نموده و فقط از اسم و رسم آنها با نام دموکراسی استفاده کرد،  نمی‌تواند یک اقدام جدی برای مشارکت محسوب شود.


در شرایط فعلی ما شاخصی برای اندازه‌گیری سطح مشارکت شهروندان در امر برنامه‌ریزی شهری نداریم. از مشکلات شهرنشینان و روستانشینان هم شاخص‌های دسته‌بندی شده‌‌ای نداریم. اما همین‌قدر بیان کنم در زمانی که بعضی از کشورهای پیشرفته برای تقویت دندان‌های شهروندان خود از ماده فلوراید در آب آشامیدنی استفاده می‌کنند ما هنوز برای تأمین آب  بهداشتی مشکل داریم.

 هم اکنون نظام برنامه‌ریزی در شهرهای ما، مانند مریضی است که با استفاده از مرفین‌‌های قوی دردهای آن را آرامش می‌دهند.  بی‌رغبتی  ساکنان شهرها و خصوصاً  شهرهای بزرگ برای دخالت در امور شهر، پا نگرفتن NGO ها، بی‌توجهی مدیران در استفاده از نظرات مردم، استفاده از روش آزمون و خطا، عدم هماهنگی در اداره شهر توسط بخش‌های مرتبط با شهر، مدیریت سنتی، ناکارآمدی ساختار سیستم اداره کننده شهرها، عدم استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته در برنامه‌ریزی شهری، وجود نیروهای غیرمتخصص در مدیریت شهر، بدنه متورم ساختار اداری و بالتبع بلعیدن بودجه اداره شهر توسط همین بدنه، ضعف قانونگذاری کلان در  جهت ساماندهی فضای فیزیکی و  اجتماعی شهر، رشد نامتعادل شهرها، بورس بازی زمین و مسکن در جهت منافع دلالان، فقط قسمت کوچکی از مشکلات قابل لمس فضای حاکم بر سیستم اداره شهری است.


به هر حال می‌توان از این عدم موفقیت مدیریت شهری توسط دولت، به اسم تجربه توشه‌ای برگرفت تا بلکه  دلسوزان و مدیران سطوح بالا، اداره شهرها را به عنوان یک  فوریت مداوم در نظر گرفته و از ظرفیت‌های فراوان تهیه در مشارکت مردمی و تکنولوژی‌های پیشرفته، شهرها را به سوی شکوفایی سوق دهند. منظور این نیست که شورا معجزه می‌کند و یک  شبه همه مشکلات را حل می‌کند، بلکه اندیشه‌ای است که اگر خوب شکل بگیرد، نتایج مطلوب آن قطعی است.

* کارشناس مدیریت و برنامه‌ریزی شهری

کد خبر 15070

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز